English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8139 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commonable U مشترک دارای حق چرادرزمین عمومی
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
third U به دیگری
thirds U به دیگری
t' other U دیگری
tother U دیگری
another U دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
other U متفاوت دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
others U متفاوت دیگری
at another time U در زمان دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
consecutively U یکی پس از دیگری
at second hand U از قول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
onother's money U پول دیگری
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
converting U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
transplants U درجای دیگری نشاندن
convert U تغییر چیزی به دیگری
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
converts U تغییر چیزی به دیگری
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
release U اعراض از حق به نفع دیگری
released U اعراض از حق به نفع دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
one after a U یکی درپی دیگری
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
personifying U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
predecease U مرگ قبل از دیگری
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
one country or another U این یا یک کشور دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
another U کسی [چیز] دیگری
personified U رل دیگری بازی کردن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
assumpsit U تقبل دیون دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
detinue U ضبط مال دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
transplanted U درجای دیگری نشاندن
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
transplant U درجای دیگری نشاندن
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
i had no a U چاره دیگری نداشتم
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
alternately U تغییر از یکی به دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
matches U تنظیم ثبات معادل با دیگری
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
suffragan U تابع منطقه یاقسمت دیگری
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
global U را با دیگری در متن عوض میکند
globally U را با دیگری در متن عوض میکند
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
vests U واگذاری حقی یامالی به دیگری
vest U واگذاری حقی یامالی به دیگری
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
multiplicand U عددی که در دیگری ضرب شود
are these a more apples U هیچ سیب دیگری هست
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
conditional U فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
multiply U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
postfix U کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
bloodsucker U کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
topwork U پیوند از جنس دیگری بدرخت زدن
to rap on the table U دست یا چیز دیگری روی زمین
migration U انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
dutch uncle U کسی که به سختی دیگری راملامت کند
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
ecesis U قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
modulus U باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
self adjustment U انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
heteronomy U انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
multiplied U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
lead in U چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
comparison U یکی از این دو از دیگری سریع تر است
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
compurgator U یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
comparisons U یکی از این دو از دیگری سریع تر است
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
multiplying U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
sequential U عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
Nothing more occurs to me . U چیز دیگری بنظرم نمی رسد
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
This is a different thing altogether. U این کاملا" چیز دیگری است
path U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
Recent search history Forum search
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1In dubio mitius
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com